شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
ایمان پیربرناش

پشت پرده سفر اشتون به اصفهان

به گزارش پایگاه خبری شهرستان اردستان “نگین کویر” به نقل از اصفهان فردا، ایمان پیربرناش در روزنامه قانون نوشت: کاترین اشتون شنبه، ۱۷ اسفند به ایران سفر کرده تا با مقامات کشورمان رایزنی و چانه‌زنی را از بالا و پایین انجام دهد…

مطمئنا این سفر به بهبود روابط ایران و اروپا کمک می‌کند اما یک نگرانی هم در این سفر وجود دارد. کاترین خانم باید قبل از تاریخ ۲۷ اسفند از ایران برود وگرنه اوضاع ایران از عراق هم بدتر می‌شود. حتما می‌خواهید بدانید چرا آن زمان؟ برای اینکه ۲۷ اسفند چهارشنبه سوری است و مردم ما از بس در طول سال جشن نمی‌گیرند، در این روز کمی‌عصبی می‌شوند و حرص کل جشن‌های سال را سر چهارشنبه سوری درمی‌آورند.

حالا درست است عده‌ای به خوبی این روز را پشت سر می‌گذراند و به قاشق‌زنی و پریدن از روی آتش – آن هم با ارتفاع ۱۰ سانت – می‌گذرانند. اما هستند هموطنان غیوری که یک ماه قبل از چهارشنبه سوری با توپ و تانک و فشفه به همسایه‌ها حمله می‌کنند. یعنی اگر اشتون تا آن تاریخ در کشورمان بماند و این تصاویر را ببیند دیگر جلیلی هم نمی‌تواند برایمان پادرمیانی کند. فکر می‌کنید اگر اشتون ببیند با ۲۰۰ گرم اَکلیل و ۱۰۰ گرم سُرَنج چنین کارهایی می‌کنیم، پایش برسد آن ور آب اجازه استفاده از انرژی هسته‌ای را به ما می‌دهد؟ حالا هی بگوییم ما صلح آمیزش می‌کنیم. طرف با چشمان خودش دیده دست خالی هم که باشیم صلحی در کار نیست.

البته یک کار خوب در سفر اشتون شکل گرفت و آن هم این بود که دوشنبه ایشان را از تهران خارج کردند و به اصفهان بردند. به نظر می‌رسد اواخر صداهایی به گوش اشتون رسید و او کم کم داشت به یک سری مسائل پی می‌برد که مجبور شدند بفرستندش یک شهر دیگر. آخرین مکالمه بین اشتون و عراقچی در تهران را در زیر می‌خوانید:

(بوووووووووووووووم)
اشتون: حمله کردند. آژیر رو بزنین. وضعیت قرمز. رادیو رو روشن کن ببینیم علی حیاتی چی میگه؟
عراقچی: آروم باش کاترین. تو آخرین بار کی اومدی ایران؟

کاترین: موقع جنگ ایران و عراق. نمی‌دونی این صدام چقدر عوضی بود. ولی الان دقیقا صدای همون بمب اومدها. فکر کنم بازم زنده شد.
عراقچی: نه بابا صدای بمب کجا بود عزیز من.

(صدای خیالی جواد ظریف): اینقدر عزیزم عزیزم نکن. جلف.
اشتون: یعنی می‌خوای بگی من کهولت سن دارم و صدای بمب رو از صداهای دیگه تشخیص نمی‌دم؟

(بووووووووووووووووم)
اشتون: شنیدی؟ یکی دیگه. فکر کنم صدام حسین تنها هم نیست. مطمئنا کره شمالی هم باهاش همکاری کرده. این صداها از عراق تنها برنمیاد. نکنه بازم می‌خوای بگی من اشتباه شنیدم و بمب نبود؟

عراقچی: بمب کجا بود؟ اکبر آقا بود، ترکید.
اشتون: امکان نداره. من به همه می‌گم شما بمب دارید. نمی‌تونین منو ساکت کنین. این رو گزارش می‌دم به آژانس.

عراقچی: خوب شد گفتی آژانس. من داییم تو آژانس کار می‌کنه. الان زنگ می‌زنم بهش کارت سوخت‌شو می‌گیریم با هم می‌ریم اصفهان. گز می‌خرم برات. مانتو، روسری، از این خرس قرمزای ولنتاین…

انتهای پیام / کد خبر4537

مطالب مرتبط

جستجو

نظرسنجی

در حال حاضر نظرسنجی نداریم.

آخرین اخبار