گلدون وبلاگی استان اصفهان/۴۰
گلچینی از بهترین مطالب وبلاگنویسان استان اصفهان با عنوان «بهترینهای وبلاگی» را در ادامه مشاهده کنید.
حیثیت نظام را به پای فتنه گران قربانی نکنید
وبلاگ افاضات عقل کل نوشت:
حضرت یوسف علیه السلام چندین سال در زندان بود. وقتی خواب پادشاه مصر را تعبیر کرد و پادشاه دستور داد که او را به نزدش ببرند، حضرت یوسف به فرستاده پادشاه گفت: « ارجع إلی ربک فسئله ما بال النسوه الـتی قطعن أیدیهنّ ؛ بازگرد و از اربابت بپرس چه شد که زنان مصری ، همه دست خود را بریدند؟»
حضرت یوسف با اینکه قبلا به واسطه شهادت یکی از اطرافیان زلیخا، بی گناهی اش برای عزیز مصر به اثبات رسیده بود و همگان نیز زلیخا را مقصر می دانستند و زبان به ملامت زلیخا گشوده بودند با این حال بعد از گذشت سال ها از آن ماجرا به یادآوری آن اقدام نمود و تا وقتی زنان مصری به صورت علنی به جرم خویش اعتراف نکردند ،حاضر نشد از زندان خارج شود.
آقای هاشمی رفسنجانی در تفسیر این آیه نوشته است: « در بینش حضرت یوسف ،ارزش اعاده حیثیت و شرف بیش از ارزش رهایی از زندان و نجات از دشواری ها و مشکلات است و این آیه بر ضرورت تلاش برای اعاده حیثیت و رفع اتهام های ناروا تاکید دارد.»
*********************************************
خواب باشیم یا بیدار؟
وبلاگ پایگاه فرهنگی مذهبی نصر ۱۹ نوشت:
مذاکرات با آمریکا اگر نتیجه بدهد سودمند است. تلاش فرزندان انقلاب ایران با لوای دیپلماسی باید پشتیبانی و تقویت بشود اما:
مسئولان آمریکایی تذکر می دهند؛ “رسیدن به هیچ توافقی بهتر از یک توافق بد است و ما قطعا یک توافق بد را قبول نمی کنیم.”
توافق بد برای دشمنی با چنین سابقه ای در اشتهای سیری ناپذیر چیست؟! آیا یک توافق خوب برای آمریکا الزاماً می تواند توافقی خوب برای ما بشود؟
آیا لفظ مذاکرات برد برد صحیح است؟
فکر می کنم مذاکره ای که با دشمن صورت گرفته است یک نتیجه بیشتر ندارد، نه برد است و نه باخت، شاید برد برد، اما آن هم، نه برای دو طرف!
اگر تحریم ها در یک مذاکره به اصطلاح برد برد رفع بشود و جامع ایران شکوفا شود و قدرتش افزایش یابد!، گرچه ایران به ظاهر برد کرده است اما برد تنها برای آمریکا است و آنکه هیچ پیروزی میسر نمی شود مگر به اذن آمریکا…
*********************************************
تو میایی و من هنوز آماده نیستم!
وبلاگ عرق سرد نوشت:
بچه تر که بودم، از وقتی فهمیدم تو هستی و ما نمیبینمت، فکر نمیکردم که این دوری و ندیدن ماجرایی عاشقانه تر از این حرف هاست!
حالا امشب باز هم خبر میدهند تو می آیی و من یک بار دیگر قرار است نبینمت …
امشب باز هم شب آمدن توست و شبی که باید باور کنم گناهان آنقدر فاصله ایجاد کرده اند که من چشمانم سوی دیدن ندارد …
خودت گفته ای فاصله من با شیعیان به اندازه گناهانشان است …
و من هر روز این را بیشتر باور میکنم که راه را اشتباه رفته ام …
*********************************************
مادر عزیزمان زمین و زمان شرمنده توست
وبلاگ دلنوشته های شما با حاج احمد متوسلیان نوشت:
سلام بر شما مادر عزیزی که ثانیه ها…دقیقه ها…ساعت ها…روز ها…ماه ها و سال ها چشم انتظار مانده ای…
شاید هیچکس نمیتواند بفهمد که تو چه در دل داری و چه کشیدی در همه ی لحظه های عمرت…مادر عزیزمان…
زمین و زمان شرمنده توست…
ما مدیون و شما و فرزندت هستیم…
مادر عزیزمان…
فدای اشک هایت…فدای چشم های منتظرت…
*********************************************
وبلاگ روزهای جانبازی نوشت:
می خواستم به جبهه بروم، پدرم رضایت نمیداد. تا اینکه با کلی دوز و کلک از خانه فرار کردم و رفتم پایگاه بسیج. فرماندهان بسیج گفتند: «اول یک رژه در شهر میرویم و بعدش اعزام! »
از ترس پدر و مادرم که مبادا مرا در خیابان ببینند، به رژه نرفتم و پشت یک عکس بزرگ از امام پنهان شدم. موقع حرکت هم پرده ماشین را کشیدم تا آنها متوجه من نشوند.
بعدها که از جبهه تماس گرفتم؛ پدرم گفت:
«خاک بر سرت! ما وقتی دیدیم با این همه اشتیاق میخوای بری؛ برات آجیل و میوه آورده بودیم که با خودت ببری جبهه!»
*********************************************
کجایند حضرات؟!
وبلاگ واژه بیدار نوشت:
اصل این است که آمریکا ام الفساد دوران با همه جوجه نوچه هایش
کمر بسته به این که از اسلام جز اسمی باقی نماند.
این اغراق نیست همین که وهابی و تکفیری حکم به حلال بودن لواط ان هم به اسم
جهاد در راه خدا داده اند برای مصادق این کلام کفایت می کند.
و در این میان غفلت ما از دشمن اصلی و پرداختن به فرعیات چیزی جز خنجر
خوردن از پشت برای ما ندارد.راستی آنها که محرم ها فقط یاد
امام حسین علیه السلام می افتند و می شوند آخر سینه چاک آقا
و قمه و قمه زدن را می کنند آخر عشقشان به آقا.
اینها الان کجایند ، این حضرات کجا بودند
وقتی حرم عمه سادات در محاصره خون خوار ترین شمرهای عالم بود.
این روزها داعشی ها حریف می طلبند .
*********************************************
والیبال و استمداد از روح پوریای ولی
وبلاگ اشارات نوشت:
این روزها بازی والیبال ایران در لیگ جهانی در حال انجام است
رسم است در والیبال که وقتی توپ در دست تیم حریف است و می خواهد سرویس بزند، تماشاگران ایرانی آنقدر سر و صدا می کنند تا آن بازیکن خارجی سرویسش را خراب کند و در مقابل وقتی توپ در دست سرویس زن ایرانی است سکوت محض بر سالن حاکم می شود.
این نهایت ناجوانمردی است
*********************************************
غذای روح
وبلاگ ایران سبز نوشت:
با صدای اذان از سر سفره بلند شد
گفتیم : غذات سرد میشه
گفت: نه! میرم نماز وگرنه غذای روحم سرد میشه
*********************************************
انتهای پیام / کد خبر5976