فلسطین تنها نام یک سرزمین نیست!
فلسطین نام یک سرزمین نیست، نام رمز است؛ نام رمز عملیاتی برای پاکسازی جهان پهناور از سپاهیان اهرمن؛ نام رمز عملیاتی است برای جهانی کردن اسلام عزیز؛ همان تکلیف الهی که امام خمینی (ره) بر دوش فرزندانش گذاشته است.
به گزارش پایگاه خبری شهرستان اردستان “نگین کویر” به نقل از فرهنگ نیوز ، همزمان با حملات گسترده رژیم صهیونیستی به غزه وبلاگنویسان کشورمان نیز دست به قلم شدهاند و از مقاومت مردم مظلوم غزه حمایت میکنند. وبلاگ اباطیل نوشت: غزه و مظلومیت آن هرگز نباید فراموش شود. آرمان فلسطین پهنایی دارد به درازای سنت خدشه ناپذیر سلطه لشکر حق بر باطلیان… اهتزاز پرچم لااله الا الله بر فراز قلههای بلند کفر و شرک و نفاق.
باطل در انتها نابود است چه در افتراق باشد و چه تمام دنیا در قفایش سینه سپر کرده باشند؛ گرسنهام شده؛ قلم را بر زمین میگذارم و تا آشپزخانه را آرام و شمرده و متأمل گام برمیدارم. در یخچال را باز میکنم و چیزی برای خوردن پیدا میکنم.
تلویزیون غزه را نشان میدهد و فجایع آن را. کودکی پریشان حال و گریان است، و آوارها و ویرانیهایی از حمله موشکی غاصبان، به مردم قاوم فلسطین دهن کجی میکنند؛ اوضاع ناجور است؛ داغی ترکش بر بدن آن کودک بیگناه را حتی زیر باد خنک کولر حس میکنم، درونم طوفان میشود و از سردی این بیشرفیها به خود میلرزم.
میروم تا باز کاغذ را سیاه کنم و لااقل کمی خود را از این «فشار انفعال» رها سازم؛ تلویزیون هنوز روی موج فلسطین است؛ جوان سلاحش را برمیدارد؛ قلم برمیدارم؛ فلسطین نام یک سرزمین نیست… اسم رمز است. اسم رمز عملیاتی برای پاکسازی جهان پهناور از سپاهیان اهرمن؛ اسم رمز عملیاتی است برای جهانی کردن اسلام عزیز.
همان طور که خمینی کبیر (ره) سودای آن را بر سر داشت؛ همان تکلیف الهی که امام خمینی (ره) بر دوش فرزندان بسیجیاش گزارده است؛ غلبه مستضعفین پابرهنه جهان بر لشکر پر طمطراق و پر زرق و برق کفر و شرک… خود نیز از آن چه نگاشتهام به وجد میآیم.
اکنون قلبم و تمام وجودم در آتش غضب میسوزد. غضبی مقدس، خشمی مقدس، فریادی مقدس. تا قدس راهی نمانده. از این جا پیمبر این قوم به دامن معراج رفت و سالیانی پسین، امتش در دامن خاک و خون غلطیدند؛ وای بر سکوت… وای بر مصلحتهای دست و پاگیر، وای بر عافیت طلبان معاش اندیش.
دوست ندارم نوشته به این سمت برود گرچه سخن بسیار و بغضهایی در گلو برای گفتن و ترکیدن است؛ فلسطین خود آن قدر حرف در سینه دارد که نوبت به این ننگ بر پیشانیها نرسد.
نوبت به کسانی که با عَلَم اسلام، با لبخند، دست تا مرفق خونآلود «کری» ها را میفشارند و عامل یتیمی آن کودک ۳-۲ ساله را «جان» صدا میکنند.
و تو خم به ابرو نیاور فلسطین من! اگر میبینی دوستانت در مسکن امن خویش، زیر باد کولر، تو را زیر باران موشک میبینند و تنها و تنها جنایات را محکوم میکنند و سر تکان میدهند. بدان آنان قصوری ندارند و با اضطرار تمام، تنها و تنها در انتظار باز شدن راه جهادند.
فکر میکنم یعنی ما واقعاً قصوری نداریم؟ کوتاهی نکردیم؟ کمی که فکر میکنم میبینم که نخیر کوتاهی از جانب خودمان ا. به جای اینکه جامعه را از مرض جهالت نجات دهیم، خود را به امور پوچ و بیارزش سرگرم کردیم. خجالتزده میشوم و پشیمان؛ متن را تغییر میدهم.
«و تو خم به ابرو نیاور فلسطین من! خم به ابرو نیاور از اینکه حامی اصلیت، در هنگام کشت و کشتار مردمت، به دنبال شکم خویش در مذاکرات لعنتی با جانیان این جنایات مشغول است. دل به هیچ مخلوقی نبند. الله اکبر! پروردگارت از همه بزرگتر است؛ تو خدا را داری و قطعاً اهرمنان دیوصفت روزی در برابر عظمتت به زانو درخواهند آمد.» انشاءالله.
دست از نوشتن میشویم. وجودم پر از فریاد است؛ تلویزیون جمهوری اسلامی در حال ترغیب مردم برای سفر به کیش است؛ پیچ تلویزیون را میچرخانم و با غیظ خاموشش میکنم… و خود نیز خاموش میشوم.
انتهای پیام / کد خبر6512